3. آری، کسی که برای تو انتظار بکشدهرگز سرافکنده نخواهد شد؛کسانی سرافکنده خواهند شدکه بیسبب خیانت میورزند.
10. همۀ راههای خداوند محبت و وفا است،برای آنان که عهد و شهادات او را نگاه میدارند.
17. تنگیهای دل من بسیار گشته؛مرا از مشقتهایم برهان.
2. خداوندا، مرا امتحان کن و بیازما،دل و اندیشهام را از بوتۀ آزمایش بگذران؛
5. آنگاه جلال خداوند آشکار خواهد شد،و تمامی بشر با هم آن را خواهند دید،زیرا که دهان خداوند سخن گفته است.»
12. هرچند دشمنانت را بجویی،ایشان را نخواهی یافت،و آنان که با تو به جنگ برخیزند،نیست و نابود خواهند شد.
4. سست نخواهد شد و دلسرد نخواهد گشتتا عدل و انصاف را بر زمین برقرار سازد.سواحل دوردست چشمانتظار شریعت اویند.
الله در زبان عربی به معنی خداوند در زبان فارسی است. مسلمانان الله را تنها خدای عالم میدانند. این واژه توسط عربزبانان مسیحی و یهودی نیز در اشاره به خدا به کار میرود؛ ولی در مغربزمین، این واژه به علت استفادهٔ مسلمانان از آن شهرت یافتهاست.
هرچند اعراب مسیحی جز الله واژهٔ دیگری برای اشاره به خدا ندارند و به عنوان مثال از کلماتی مانند الله الأب (به معنی خدای پدر) استفاده میکنند.
مفاهیمی که به واژه الله نسبت داده شدهاست در بین مکاتب مختلف تفاوتهایی با هم دارد. پیش از اسلام، الله خدای یکتا نبود، بلکه یاران و همراهان و پسران و دخترانی داشت،[۵] هرچند هیچگاه بتی که مجسمکنندهٔ الله باشد یافت نشدهاست.[۶][۷][۸] مفاهیم مشرکانه با ظهور اسلام بهشدت مردود شناخته شد. در اسلام، الله نام برتر خداوند بودهاست؛ باور مسلمانان این است که تمامی نامهای دیگر الهی به این نام اشاره میکنند.[۵] الله یکتاست، تنها خدا بوده، و خالق توانای جهان است.[۱][۲]
در ریشهیابی واژهٔ الله دو نظر وجود دارد: این واژه مشتق است یا جامد.[۱۰][۱۱] مشتق بودن واژه، دیدگاه اکثریت است و به سه شکل ارائه میشود. نظریهٔ اول بر آن است که الله متشکل از دو بخش ال (الف و لام تعریف) + اله (ایزد یا معبود) است.[۱۲] خویشاوندهای واژه الله در بین دیگر زبانهای سامی مانند عبری و آرامی موجود است. «اله» مسلماً با אֱלָהָא یکی است و شکل گسترشیافتهٔ تکواژ «اِل/ایل» است که در همهٔ زبانهای سامی وجود دارد.[۱۰] به هم چسباندن ال و اله در تشکیل الله (خدا، فرم مذکر) مشابه به هم چسباندن ال و الهه در تشکیل اللات (خدا، فرم مؤنث) است.[۱۳]
دربارهٔ چگونگی تبدیل «الـ+اله» به الله گفته شده که «خدای متعال» را «إِلٰه» خوانده و «ٱلْـ» تعظیم را به آن افزودند که ٱلْإِلٰه شدهاست. کاربرد زیاد این واژه سبب تخفیف همزه و تبدیل واژه به الله شدهاست. دربارهٔ چگونگی این تبدیل بحثهای مفصلی شده و آن را با تبدیل «لکن + أن ← لکنّ» مقایسه کردهاند.[۱۱]
زبانشناسان تاریخی عرب مفصلاً راجع به ریشه و معنی واژههای «اله» و «الله» بحث کردهاند. اغلب زبانشناسان اسم خاص «الله» را برگرفته از الإله در نظر گرفتهاند و سعی کردهاند اله را به ریشهای سهحرفی (ثلاثی) ربط دهند.[۱۰] واژهٔ اله را بر وزن فعال دانسته و اصل آن را فعلی به صورت اَلِهَ-یالَهُ یا وَلِهَ-یؤلَهُ دانستهاند.[۱۱] بر این اساس صورتهای اشتقاق از ریشههای زیر پیشنهاد شدهاند
مکتب نحوی بصره با رد ارتباط مستقیم بین این دو واژه، ساخت «الله» را بیواسطه و آنی (مرتجل) یا به شکل «لاه» از ریشه «ل-ی-ه» میداند که حرف تعریف «ال» به آن چسبیدهاست.[۱۰] «لاه» به معنی «پنهان بودن» یا «برفراز رفتن و علو یافتن» است. پس «اله» به معنی وجودی است که از دید بندگان پنهان میماند یا وجودی که والا و متعالی است.[۱۱]
نظریهٔ سوم در دیدگاه مشتق بودن واژه الله، آن را مشتق از ضمیر سوم شخص «ها» میداند.[۱۱] ابوالبقاء کفوی در کلیات العلوم چنین نظر میدهد که واژهٔ الله از «ها»، اسم جمع و ضمیر سوم شخص، و «لام» ملکی ساخته شدهاست.[۱۰] به عبارتی دیگر، خدای متعال را ابتدا با ضمیر سوم شخص خوانده، سپس لام ملکیت به آن افزوده و «لهُ» را تشکیل دادهاند. سپس به خاطر تعظیم، ال به آن اضافه کردهاند («اللَه») و سپس فتحهٔ میانی را به مصوت بلند تبدیل کردهاند.[۱۱]
گروهی مانند ابوزید بلخی که به جامد بودن اسم الله معتقدند الله را وامواژهای عبری یا سریانی دانستهاند.[۱۰][۱۱] برخی فرهنگها، واژههای برابر آرامی الله در زبان آرامی کتب مقدس را אֱלָהָא Ĕlāhā و فرم سریانی آن را ܐܰܠܳܗܳܐ ˀAlâhâ یا Ālōho دانستهاند.[۱۴] نظریهٔ دیگری که الله را جامد میداند و به سیبویه، خلیل، و مبرد نسبت داده شده، گسترش زیادی نیافتهاست. در این نظریه، الله نام خاص است و هیچ معنای معینی ندارد (نعت نیست). دلیلی که آورده میشود این است که هیچگاه نمیتوان «ال» را از اول واژه برداشت، یا اینکه وقتی حرف ندا به قبل آن اضافه میکنیم «ال» را حذف نمیکنیم و همچنان میگوییم «یا الله».[۱۱]
در دوران پیش از اسلام در مکه، الله بهخوبی شناخته شده و ورای خدای یهودیان و مسیحیان، به عنوان یک خدای بدوی و ساده مورد استفاده بود[۱۵] در واقع، او را از خدایان مکه میدانستند.[۱۶] گونههای محلی واژه الله در نوشتههای پیش از اسلام مشرکان و مسیحیان یافت میشود.[۱۷][۱۸] الله احتمالاً خدای برتر و مسلماً خدای آفریدگار بود.[۱۹] لات، منات و عزی دختران الله محسوب میشدند.[۲۰] هیچ بت یا تجسم شمایلگونهای از الله شناخته نشدهاست.[۶][۷] الله تنها ایزد مکه بود که بتی نداشت.[۸] نام عبدالله، پدر پیامبر اسلام، به معنی «بندهٔ الله» است.[۱۳]
نظریههای مختلفی دربارهٔ جایگاه الله در میان خدایان مشرکان پیش از اسلام مطرح شدهاست. برخی از نویسندگان گفتهاند که اعراب مشرک، الله را خدای آفریدگار یا خدای برتر در میان ایزدان خود میدانستند.[۲۱][۲۲] بنا بر برخی از آیات قرآنی (مثلاً عنکبوت ۶۱–۳، لقمان ۲۴–۲۵، و زمر ۳۸) قریشیان باور داشتند که الله خالق جهان، سرور نیروهای مادی، و سرور ایشان و پدرانشان بود. در کشمکشهای آغاز اسلام میان پیامبر اسلام و قریشیان، پیوسته الله که مورد تأیید مشرکان قریش بود در کنار الرحمان که ظاهراً درمیانشان ناشناخته بود قرار میگرفت.[۱۱]
ممکن است این واژه معنی مبهمی در میان اهالی مکه داشته بوده باشد.[۲۱][۱۳] براساس نظریهٔ یولیوس ولهاوزن، الله (خدای برتر مجموعه قبایل اطراف قریش) مقامی بود که تقدس هبل (خدای برتر قریش) را باعث میشد.[۱۷] او الله را «اسم جنس» تلقی کرد و معتقد بود مشرکان به خاطر کراهت بردن نام بتها، اسم جنس الله را به جای آنها به کار میبردند.[۱۱] اگرچه شواهدی هست که نشان میدهد الله و هبل دو ایزد متفاوت بودند.[۱۷] براساس این نظریه، کعبه برای نخستین بار برای خدای والای الله ساخته شده بود؛ اما پس از فتح مکه توسط قریش (حدود یک سده پیش از ظهور پیامبر اسلام) به بتکده و جایگاه ایزدان قریش تبدیل شد.[۱۷] برخی نوشتهها حاکی از کاربرد الله به عنوان نام یکی از ایزدان مشرکان، از قرنها پیش از فتح مکه است، هرچند در مورد این نوشتهها مطلب دقیق در دست نیست.[۱۷] برخی محققان معتقدند که الله، خدای آفریدگار دستنیافتنی بود که اهمیتش کمکم زیر سایهٔ ایزدان مجسم کمرنگ شده بود.[۲۳][۲۴] رنه دوسو[الف] معتقد است که الله برخلاف هبل، تندیس و بتی نداشته و لذا حجرالاسود را نماد الله قرار دادهاند.[۱۱] دربارهٔ اهمیت نقش الله در دین مشرکان مکه بین محققان اختلاف نظر وجود دارد.[۶][۲۳]
واژهٔ آرامی برای «خدا» در زبان آشوریها ʼĔlāhā یا الاهه است. عربزبانانی که پیرو یکی از ادیان ابراهیمی هستند از واژهٔ الله برای اشاره به خدا استفاده میکنند.[۳] امروزه عربهای مسیحی واژهای غیر از الله برای اشاره به خدا ندارند.[۴] حتی گویشوران زبان مالتی (شاخهای از زبان عربی) که تقریباً همه کاتولیک رومی هستند برای اشاره به خدا از واژهٔ Alla استفاده میکنند.[۲۵] به عنوان مثال، مسیحیان عرب از واژههای الله الأب (خدای پدر)، الله الإبن (پسر خدا)، و الله الروح القدس (خدای روح مقدس) برای بیان مفاهیم تثلیث استفاده میکنند.
یَهْوه یا یِهُوه (به عبری: יהוה) خدای ملی پادشاهی اسرائیل و بعد از سقوط آن، خدای ملی پادشاهیهای شمالی اسرائیل و یهودا بود.[۱] ریشههای این خدا حداقل به اوایل عصر آهن و اواخر عصر برنز میرسد.[۲] یهوه در قدیمیترین بخشهای تَنَخ—مجموعهٔ متون مقدس یهودیان—خدای جنگ و طوفان است[۳] که سپاه آسمانی را در جنگ با دشمنان اسرائیل فرماندهی میکند
در آن زمان بنیاسرائیل یهوه را در کنار خدایان و ایزدبانوان کنعانی دیگر، از جمله ال، اشیره و بعل پرستش میکردند[۵] اما در قرون نهم تا ششم قبل از میلاد، ال و یهوه با هم ترکیب شدند و القاب ال، مثل ال شدای، تنها به یهوه گفته شد[۶] و خدایان دیگر مانند بعل و اشیره در دین پرستش یهوه ادغام شدند.[۷]
از قرن ۹ تا قرن ۶ قبل از میلاد، یهوهپرستی خود را از ریشههای کنعانیاش جدا کرد و یهوه به خدای اصلی پادشاهی اسرائیل و بعد از آن به خدای اصلی پادشاهیهای شمالی اسرائیل و یهودا تبدیل شد
در آن دوران دربار سلطنتی و معبد اورشلیم یهوه را به عنوان خدای تمام هستی تبلیغ میکردند و تمام صفات مثبت خدایان دیگر را به او نسبت میدادند.[۹][۱۰] تا زمان پایان اسارت یهودیان در بابل، آنان موجودیت خدایان خارجی را انکار کرده بودند و یهوه خالق و تنها خدای واقعی جهان محسوب میشد.[۱۰]
در دوره معبد دوم (۵۱۶ قبل از میلاد–۷۰ میلادی)، نام بردن از یهوه در فضای عمومی به تابو تبدیل شد[۱۱] و یهودیان او را با لغاتی چون «آدونای» (אֲדֹנָי، خداوند) یاد میکردند. تا زمان نابودی معبد در سال ۷۰ میلادی، تلفظ اصلی یهوه فراموش شده بود.
اغلب تحت عناوینی چون آیائو، آدونای، صبایوت و الوای، یاد شدهاست
تقریباً هیچ اتفاق نظری در مورد معنی و ریشهٔ نام یهوه وجود ندارد؛[۱۵] این لغت خارج از متون اسرائیلی یافت نشده و به نظر نمیرسد بتوان وجه تسمیهٔ قابلقبولی برای آن ارائه داد. او در سِفْر خروج در تورات خود را به موسی «اهیه اشر اهیه» (هستم آنکه هستم) معرفی میکند اما به نظر میرسد این عبارت متأخر است و زمانیکه معنای واقعی یهوه فراموش شده بوده، به وجود آمدهاست.[۱۶][۱۷] یکی از نظریاتی که پژوهشگران ارائه کردهاند، این است که یهوه مخفف عبارت فنیقی ˀel ḏū yahwī ṣabaˀôt به معنای «ال، او که ارتشها را به وجود میآورد» است؛ این عبارت به سپاه آسمانی که در زمان همراهی ال با سپاهیان زمینی اسرائیل، در کنار اوست، اشاره دارد.[۱۸][۱۵] این نظریه دارای چند نقطهضعف است؛ از جمله اینکه ماهیت این دو خدا متفاوت است و نیز اینکه ˀel ḏū yahwī ṣabaˀôt در تنخ یا بیرون از آن یافت نشدهاست.[۱۹]
در بودیسم وجرهیانه، آدی بودا یا آدی-بودا (به تبتی: Dang-po'i sangs-rgyas)، «بودای نخستین» است. این واژه اشاره به یک بودای خودبرآمده خودآفریده است که قبل از هر چیز دیگری وجود داشته است.