حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان
حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

فانوس-111

در جهان و کلیت آن هیچ امری بیهوده آفریده نشده است.اگر منظومه شمسی.سیارات.کهکشان و این کره زمین و مریخ و کره  و سیارات جدید که کشف میکنند و سیاره مشتری و...همه اینها نظم آفرینش هست.نمیشود گفت سیاره ای بیخود بی جهت افریده شده. و حال زمین مگر بیخود و بی جهت هست.همانقدر که زمین با جهت آفریده شده. همانقدر سیارات با جهت و کلیت آفرینش با جهت افریده شده اند.انسان امروز بسیار در همان انگیزه کشف حیات در سیاره کره ای دیگرست. که بتواند حیات را در سیارات و موجودات دیگر کشف کند.و با امکانات امروزه بشریت این کشف هنوز  اتفاق نیفتاده. موجودات مریخی و فرازمینی. نمیدونم موجوداتی که از آنها در این زمره یاد میشود. و یا نوعی عکس هم نشر میدهند.اگر همان موجودات فرا زمینی باشند جای مخفی کردن نمیگذارد. چرایی آن آنست که چرا پنهان شود. و اما اگر این حیات در کره و سیارات کشف شود آیا همانند انسان خواهند بود.اما نتیجه هنوز حاصل نشده. و تخمین ها به اینست که سیاره های شبیه کره زمین و کرات امکان حیات از نسبت های  امکان حیات و آن در اینست که امکان زیست میتواند باشد و شرایط آنجا مشابه زمین هست.و اصل اینکه اینها همینگونه بیخود بی جهت آفریده نشده اند.اصلان نظم آفرینش خود نمیتواند بیجهت باشد و همینجوری بوجود آمده باشد.اگر شما به تپش قلب و مغز انسان فکر کنید. و باز به موجودات دیگر و این همه نمودار نظمی دقیق در آفرینش هست.

اگر مثال دایناسورها و موجودات غول آسای نابود شده و امروزه نمونه های کوچک آن را نظر بگیرید.زمین خود نمودار حیات و زیست مختلف بوده هست.و این زیست در چرخه روند به جلو کوچک کوچک شده . انسانها که قد بلند و جسته درشت داشته اند و عمر طولانی امروزه جسته انسانها هم نسبت به مثال آدم یا انسانهای قدیم کوچکتر شده قدیم خیلی کهن.اما انسان منقرض نشده بلکه روند  زندگی بشریت هست. و موجودات دیگر برتر ما را زیر ذره بین چه بودیمو چه شدیم نگذاشتند بلکه خود انسان هست که روند آن را از گذشته تا حال برسی کرده.اما وجود انسان با این هارد چندین چندین برابری ابر رایانه ای بسیار دقیق عمل میکند.انسان موجودی هست که ارتقای ذهنی میدهد خود را و این ارتقای ذهنی به جلو با پیشرفت علم و تکنولوژی همراه هست.

فانوس-110

تعالیمی که زندگی ساز باشد و در بر آن تعالیم انسان به تواند به آرامش برسد تعالیمی هستند که در آن حکمت ها و آموزه هاست.تعالیمی که در آن بتوان به حکمت ها رسید. تاریخ با تمام انبوه دانش و دانشمندان با تمام رسیدن ها یک امر را به انسان رهنمود میکند و آن فرمانبرداری از خداوند هست. تاریخ ادیان همه به یک نقطه واحد میرسند ادیان در این نقطه واحد به خدا میرسند و راهنمایی های خداوند در بر این ادیان به رهنمود کردن انسانها میرسد. حال باید انسانی بیند که در کدام سمت آرامش را درون خود پر میسازد. و آن همان تطبیق با اوست. والا غیر آن درون خود خشم را میبیند. زیرا باید از آنچه به او آرامش میدهد پر شود حال ممکنست یک شخص از هر دینی در همان آموزه ها آرامش یابد. پس بر آن باید انسانی بتواند بفهمد که انطباق روحی او با چه دینی سازگاری دارد. و الا آن باعث میشود خود او آسیب بیند.زیرا انطباق با روحیات او ندارد. و انگار یک نفر از درون خشم و چکش وار بر او میزند.برای همین باید راه را به درستی هر انسانی در آن سمتی یابد که به آن تعلق دارد.یا بعضی افراد داشته است. و به همان داشته است به آن دارد ماضی فعل و قدیم آید.والا درون او انطباق نداشته و باعث ضربه به خود او میشود.

فانوس-109-آیاتی از کتاب ها و...عهد عتیق و عهد جدید

1. ایمان، ضامن چیزهایی است که بدان امید داریم و برهان آنچه هنوز نمی‌بینیم.

3. به ایمان درمی‌یابیم که کائنات به وسیلۀ کلام خدا شکل گرفت، بدان‌گونه که آنچه دیده می‌شود از چیزهای دیدنی پدید نیامد.

5. به ایمان بود که خَنوخ از این جهان منتقل شد تا طعم مرگ را نچشد و دیگر یافت نشد، چون خدا او را برگرفت. زیرا پیش از برگرفته شدن، دربارۀ او شهادت داده شد که خدا را خشنود ساخته است.

8. به ایمان بود که ابراهیم هنگامی که فرا خوانده شد، اطاعت کرد و حاضر شد به جایی رود که بعدها به میراث می‌یافت؛ و هرچند نمی‌دانست کجا می‌رود، روانه شد.

10. زیرا چشم‌انتظار شهری بود با بنیاد، که معمار و سازنده‌اش خداست.

15. اگر به سرزمینی می‌اندیشیدند که ترکش کرده بودند، فرصت بازگشت می‌داشتند.

23. به ایمان بود که والدین موسی او را پس از تولّد به مدت سه ماه پنهان کردند، زیرا دیدند کودکی است بی‌نظیر؛ و از حکم پادشاه نهراسیدند.

29. به ایمان بود که قوم از میان دریای سرخ همچون زمینی خشک گذشتند؛ امّا چون مصریان کوشیدند همان کار را انجام دهند، غرق شدند.

33. که به ایمان، ممالک را فتح کردند، عدالت را برقرار نمودند، و وعده‌ها را به چنگ آوردند؛ دهان شیران را بستند،

16. خواهند گفت:«دریغ، دریغ! ای شهر بزرگ،پوشیده در پارچه‌های نفیس ارغوان و سرخ،رخشنده در برق طلا و جواهر و مروارید!

7. برگزیدگانش از برف پاکتر بودند،و از شیر سپیدتر؛بدنهایشان از لَعل سُرختر بود،و شمایل ایشان چونان یاقوت کبود.

14. اکنون همچون کوراندر کوی و بَرزن سرگردانند؛چنان از خون نجس گردیده‌اند،که کسی جامۀ ایشان را لمس نتواند کرد.

19. تعقیب‌کنندگانِ ما،از عقابهای آسمان چابک‌تر بودند؛بر کوهها تعقیبمان کردند،و در صحرا به کمینمان نشستند.

8. بردگان بر ما حکم می‌رانند،و کسی نیست که ما را از دستشان برهاند.

15. شادی از دلهای ما رخت بربسته،و رقصمان به ماتم بدل گشته است.

8. زیر بالهایشان در چهار طرف، دستهای انسان بود. و صورت و بالهای آن چهار بدین‌گونه بود:

3. مرا گفت: «ای پسر انسان، تو را نزد بنی‌اسرائیل می‌فرستم، نزد قومی عِصیانگر که بر من عِصیان ورزیده‌اند. آنان و پدرانشان تا بدین روز بر من طغیان کرده‌اند.

7. کلام مرا به ایشان بگو، خواه بشنوند و خواه نشنوند، زیرا که عِصیانگرند.

12. زمان موعود فرا رسیده و آن روز نزدیک می‌شود. نه خریدار شادی کند و نه فروشنده ماتم گیرد، زیرا که غضب بر تمامی جماعت ایشان قرار گرفته است.

3. می‌گویند، ”آیا زمان خانه‌سازی نزدیک نیست؟ این شهر دیگ است و ما گوشت آن هستیم!“

18. «چون ایشان بدان‌جا آیند، تمامی چیزهای مکروه و قبیح آن را از میانش خواهند زدود.

24. آنگاه روح مرا برگرفت و در عالم رؤیا به روح خدا، به کَلدِه نزد اسیران برد. آنگاه رؤیایی که دیده بودم، از من رَخت بست.

4. در وقت روز، در برابر دیدگان ایشان، بار سفر خود را همچون بار تبعید بیرون آور، و شامگاهان، در برابر دیدگان ایشان، تو خود همچون کسانی که به تبعید می‌روند، بیرون شو.

28. بنابراین به ایشان بگو، خداوندگارْ یهوه چنین می‌فرماید: انجام هیچ‌یک از سخنان من دیگر به تأخیر نخواهد افتاد بلکه کلامی که من می‌گویم، واقع خواهد شد؛ این است فرمودۀ خداوندگارْ یهوه.»

    فانوس-108

    وقتی گفته میشود عیسی در سی سالگی کار خود را شروع کرد. و باز گفته میشود به خیال خلق پسر یوسف بن هالی بود.دو مبحث.تا اینجا باز کردن.نگاه اول چون گفته میشود انبیا در یک سنی به رسالت میرسند.مثال یکی چهل سالگی.یکی  حتی در زمینه نجات در مصر در سنین پیری  و عصا و دریا شکافتن.اینجا نجات معنی بود نه سن رسالت.خب اینجا فکر به خواننده کتاب میگوید پس عیسی هم یک نبی بوده.و پس حالا اونا هم نبی بریم اونا شاید بهتر انتخاب کنیم.چرا بیاییم مسیحیت.میریم فلان دین.چه که آنها کیستند آیا آنها کاملترند.احکام چه دارند.اه فلان احکام نه شخص مثال فلان احکام با زندگی او نمیخواند.فلان دین.نمیخواند فلان دین میخواند.اما چون قرآن را شخص بخواند عیسی را بنده ای که به او خداوند نظر لطف کرده. باز جایی کلمه و پرانتز در ترجمه مخلوقی.میگوید خب منم بنده خدایم.خدا به منم نظر لطف میکند بروم یک بنده دیگر را پیشوای خودم کنم.باز میخواند کلمه میرود کلمه را برسی میکند.از جانب و کلمه.و باز جایی گفته میشود پرنده ای گلی را جان میداد.و باز خوانش بیشتر.میگوید جان میداد.همین که میگوید جان میداد.باز سوال میشود.میرود حزقیال میخواند.میرود عهد قدیم.فلان نبی در یک معجزه هم نکرده اما فلان نبی یکی مثال یکی شتر.از دل کوه.میگوید چرا اونا که دین نیاوردند.فلانی کوه و پرنده ها بکار من نمیاید.فلانی شفا دهنده بوده.خوبه.برسی میکنند.یکی اجدادی همون دین رو دنبال میکند و دنبال میکنند.پدر من پدر من پدر من فلان دین بودند.کتاب دین خود.فلانی بهی بوده.فلانی بودیسم.فلانی مسیحی.فلانی یهودی.تا انجیل و کتاب عهد جدید حیات جاودانی را برسی میکند مثال شخصی حیات جاویدانی چیست.میرود برسی میکند.باز یکی میگوید اه زندگی پشت زندگی خوبه بروم بودایی شوم کمال نامیرایی هم نرسم هی متولد بشم.حالا انگار نقل نبات روی ماده پخش میکنند.حالا رفتم. مردم. زنده نشدم.اه چه خسرانی فکر کردم هی متولد میشم.حالا رفتم باز متولد شدم اصلان.تاریکی غلیظ زیر پای و زمین.جان کندن.و مصائب ماده.حال رفتم اسلام.نماز عبادت و نیایش و رفتن به مقبره ها و حرمین.نظرم مقبول افتاد.باز خب چه میشود.آیا راه را برسی کرده میروید یا سطحی.تخصصی یا عادی معمولی.حال زرتشتی شد شخص.جشن ها دارند شاد هستند معیارهای خود.حال یهودی شدن که سخت میشود شخص بشود چون زیاد رو تبشیری تبلیغی نمیدانند مگر در قوم خود.برای قویتر شدن.که خیلی مراحل دارد یا مرحله ای که تشخیص خاخامی یا مسائلی. برای اینکه مباحث خاص درونی و اینکه شخص امده کیست.والا کیفیت میگویند .که بیشتر میگند کیفیت کارو بالا بریم.حال انکه جامعه دینی اگر زیاد باشد متحد البته یک نفر مشکلی صد نفر به یاری.اما خب اونا مسائل خودشونو دارند.حالا اصل مبحث پس  میخواهند به قله ای روند راه ها میروند و همه اینکه قله رسیدن برسند و کدام راه برسی میکنند.چه دینی یا راه یا روش میتواند برایشان راهگشا شود یا آرامش در آن.یا بعضی قوت های پیشوای آن دین. مثال مریض سخت دارند میزنند نمیرسند باز راه رو امتحان میکنند.یا اصلان مسائل دیگر اینقدر مسائل در جمعیت زیاد انتخاب زیاد هست.یک شخص توقع یک رسیدن به محلی.یکی شفایی.یکی نان برکت. یکی همان باز بیشتر میبیند. یکی اصلان اینقدر اون پیشوا را دوست میدارد که میگوید اصلان هم هیچ کاری نمیخواهم برام کند خود همان شخص برام الگوی .حالا  افراد دلایل مختلف دارند.و ایمان قوی داشتن هم شرط مهم هست .مثال به فلان امر ایمان ندارم بعد جواب بخواهم مسلما خود را گول زدن هست.