زندگی مثل یک مزرعه میماند.شما آنچه در این مزرعه میکارید اعمال هست.برداشت شما عمل شماست.اگر عمل خوب بکارید عمل خوب برداشت میکنید.اگر عمل بد بکارید عمل بد برداشت میکنید.اگر در این مزرعه شما جای کاشت به پیرامون آن توجه کنید بازی هست. شما درگیر این بازی میشوید.در این بازی همه امورات زمین برای شما جلوه میکند.بازی قشنگی هست. اما مزرعه آن سمت هست. مزرعه را ول کردن رفتن به بازی زمینی حاصل آن را دچار آفت میکند. آفت رسوخ میکند و مزرعه را گند میزند. توجه به بذر زمین و رشد آن آن امریست از توجه آن به باروری و نگاه داری آن.حتی یک بذر آن هم مورد توجه هست زیرا کلیت کاشت هست که برداشت خوب را میدهد.حفظ کیفیت بذرها از زیادی آنها مهمتر هست.زیادی زمانی خوب هست که کیفیت با ارائه انجام شود.شما محصول خوبی میدهید و تمیز دهنده آن را دریافت میکند اما حفظ آن تمیز دهنده مهمست.اگر محصولی کاشتید و مورد توجه قرار نگرفت.کم کاری شد محصول به خشکیده شدن میرود .تلاش برای حفظ مزرعه تلاشی هست دسته جمعی نه فرد گرایی هست نه تک نفری .اگر درگیر امورات بازی کنار زمین شدید مزرعه بذر کم کم کخ زده میشود دهقانان دگر از مزرعه دگر آمده یا اصول مزرعه آنها با شما فرق دارد یا آنچه میکارند جوری دگر هست و کم کم ماحصل مزرعه بر باد میرود چون کشت آن فرق دارد. اما کاشت اصلی برابری اصلی میدهد.آنچه کاشت اصلی هست قوت هست که نمودار آن ایمان قوی میشود. که مزرعه دارای کاشت بذری هست که نقطه های ان با هم ارزیابی میشود و نمودار آن درستی میدهد و بعد آن نمودار درستی میدهد یعنی هر چه بعد آن گویند انجام میشود تک تک آن اینجا ایمان قوی شده و مجادله نمیشود چون میدانند هر چه گویند میشود.بدون کم و کاست.والا غیر آن کم ایمانی رخ داده و بعد آن هم شبهه میشود. این یعنی مزرعه به مزرعه نشدن هست.زیرا امورات غلط میفتد. حال در آن مزرعه برای تایید از مزرعه کناری هم می آیند.و تمام زمین و غیر آسمان و همه چیز به درستی آن تایید میزنند.پس مزرعه دگر منتظر آنچه شبهه هست برای آنها برطرف شود میماند حال از همان سمت. یا این سمت.و یا سمت خود. نتیجه آن حقیقت را بارور میکند.اما تنش آن خراب میکند.پس وقتی امورات دقیق شود بعد آن دقیق میشود و زمانبندی در می آید یا میاید.در این مسیر حرکت میشود.و ماحصل آن جای بعد آن و رد آن را میگیرد یعنی اتفاق آن در بعد آن مزرعه هم تک تک درست در می آید و جای مخالفت را دانایی میگیرد که این مخالفت به ضرر خود شخص اشخاص میشود. پس انسان عاقل و تیزهوش و خردمند با آنچه تمیز میدهد میسنجد و ادم بازی کننده مجادله .مجادله درونی روزی واقف شدن آن هست.شاید دیر...اما آدم خردمند جای مجادله ارزیابی میکند و حقیقت را در میابد.
در زندگی حقایق عمیقی هست. اینکه شما اگر یک ده صد خوبی کنید.تا ده جد آن شخص به شما خوبی میکند؟ یعنی چه؟یعنی کسانی که مردند.نمردند.بلکه آنها حیات زندگی دگر دارند.چه کهن آنها.چه کهن های انها.چه اجداد انها.یعنی چه؟یعنی شما چه کسی را به زندگی حیاتی خود دعوت میکنید. یعنی اینکه شما چه کسی را دعوت میکنید. یا چه کسانی ؟با کی کار دارید.حالا یک موقع شما دعوت میکنید. یک موقع آنها شما را دعوت میکنند.یک موقع هم امورات اسراری هست.یک زمان هم دشمنی تاریکی در راهی که شما میروید هست.حالا شما حیات مادیتان تمام میشود.آیا جد اجداد شما که مثل شما زندگی حیات مادی داشتند.نیستند. کهن ترین قدمت تاریخی آن هست.حالا فرصت مجدد زندگی چیست؟ یا اینکه آیا این حیات تمام شد تمام کلی زندگی مادی میشود.طبق آنچه مشهود میشود. نه. اما آیا این همگانیست یا بصورت افراد مشخص برای امری مشخص.شما حیات مجدد دگر را یعنی تونل انتقال فرض کنید اگر به یک ساده بینی توجه شود خب کره زمین هست بعد کهکشان.سیارات. کرات دگر .تازه کرات دارند کشف میکنند مثال مشابه آنچه برای حیات که در زمین هست مشابه آن امکان حیات در آنجا هم هست.خب فرضیه امکان حیات موجودات در انجا هم باشد. خب امکان زیست هست.یعنی هر چه در زمین هست مشابه آن در انجا یافت شده.خب فرضیه هم فرض کنید در حیات اسرار هستی زیادست. حالا سیارات .آنهایی که امکان حیات نیست. هیچ. آنهایی که هست.حالا آنهای دگر چگونه و چرایی آن و اینکه اینها برای چه هست جای خود در آن دارد که تاریخچه کلی آن را دانست. و حالا اینها چه کارایی دارد و حالا چه کشفیاتی میکنند و چه هست جای خود در جای خود.حالا شما فرض کنید به یکی خوبی کردید صد در صد بدی دریافت کردید. او آن خود را نمایان کرده.شما هم اگر همانگونه رفتار کنید فرق او با شما چیست؟شما هم او میشوید.زخم زبان.زخم زدن.بد اندیشی.کج اندیشی.دشمنی. ذات خراب.پس شما آنچه هستید رومیکنید همان دریافت میکنید اما از اصل آن.حالا صالحین جای خود که با معنویت هستند.حالا خیلی شخص سطح روحی پایین داشته باشه. غرور کاذب شیطانی بد کند در مقابل خوبی.هستند اما بیشترن که حداقل معرفت داشته باشند در مقابل همانگونه.یا حداقل بر نمیگردند بدرنند.خیلی باید سطح شخص ضعیف باشد. پس روح انسانی روحی با مراتب افزایش و کمال هست.حالا اشخاص معنویتی و اجداد و امورات در آن.و غیره آن.ده جد خوبی کنند منظورن تا آنجا که خوب باشند.یا کمالات یافته.خداوند مهربانست.حالا فرصت دوباره اینها مباحث سنگین هست. اینکه کلیت آن مباحث هست.بعضی یک میدانند.بعضی نه. بعضی در نحوه آن. بعضی اصلان بعد این حیات زندگی دگر را قبول ندارند.بعضی قبول دارند. بعضی خیلی اعتقاد قوی دارند.بعضی باز سر مباحث زندگی بعد اینجا. و حالا هر نوع آن از فرصت به انسانها در نوع آن تفکرات مختلف هست.و در کل قرار هم نیست همه مثل هم فکر کنند. مگر به اعتقاد یقین درباره بعضی مسائل برسند.والا شخصی بگوید آسمان نیست خب هست. اما اینکه بگه چه رنگی اون بگه چه رنگی مثال مباحثه هست.یا اینکه سر مسائل گفتمان میشود.گفتمان زیاد هست. در بین آنهایی که اعتقادات مختلف دارند یا هم عقیده های هم. یا مخالف عقیده هم یا بین تفکرات مختلف.
معرفت شناسی و معرفت افروزی دو اصل در اهدای آن و گرفتن آن در برخورد متقابل هست. اگر این هدیه را دادید و عکس آن را گرفتید شما آنچه در خود دارید را هدیه دادید و طرف مقابل آنچه در خود دارد را داده اگر بر عکس آن بدهد درون خود را داده.و اگر همان را بدهد خصلت خوب را درون خود داده.حرف تنها نماد اصل نیست رفتار و همسان بودن با آن نمودار روش برخورد و نشان اعتقاد و فکر و اندیشه هست. اگر خوبی بخواهید خوبی دریافت کنید در آنچه شما دادید اگر بد هم دریافت کردید شما اصل خود را تغییر ندادید بلکه رضایت خدا را کسب کردید.در این رضایت خداوند به شما بهترین پاداش را میدهد و آن پاداش کمال شما در سمت پروردگار خوبیهاست. که شما را به شناخت و کمال برتر در آنچه خلقت هست میرساند خلقت خداوند قدرت خداوند هر چقدر عظیم هست. قدرت خداوند در اینکه بهترین راه را در هر چه مصلحت اوست برای شما باز میکند و در این خیریت خدا شما هر کجا باشید در دستان امن خدا هستید چه بمانید چه نمانید به یک اصل که خداوند اعتماد هست رسیدید آنهم با دانایی در آفرینش و خلقت. کسی که به خدا اعتماد کند هر چه از او رسد نیکو به او رسد و هر چه سخت باشد حکمت داند هر چند همه سختی ها از جانب خدا نیست. بلکه سختی که خدا به شما میدهد در راهی هست که تاریکی در آن هست. پس اگر روشنایی بر تاریکی غلبه یافت هر چه رسد از جانب خدا نیکوست. و هر آزمایشی از جانب او نیکوست. و هر چه از بدی تاریکی رسد صبر انسان در مقاومت با آن نیکوست. و هر چه خدا بخواهد نیکوست.
خصلت های خوب نشان درون آدمی از چیزیست که به آن خو میگیرد. اگر در خصلت های خوب باشیم عمل خوب انجام میدهیم. خصلت نیکی کردن. خصلت خوبی کردن. خصلت درست زیستن. خصلت منافع شخصی من فقط من همش من تاریکیست. من درون شکستن. ما شدن هست که در زنجیره آن رضایت خداست.من از فلانی بدم میاید من بدم میاید بد بد همش میشود بدم میاید.گوش یکی. بینش یکی تفکر و تمیز دادن .قدرت شنفتن حرف مخالف. موافق.انتقاد صحیح. تمیز دادن آن.والا میشویم همه خوب از ما گویند و چه چه بهبه آیا آنچنان هستیم که همه بهبه گویند. اگر شدیم آنچنان لیاقت دریافت آنچنان کنیم. اگر نیستیم. اصلاح کنیم. اگر کمال هست کمال بهتر گیریم.جان و حس شما را طرف مقابل شما هم دارد. همان زخمی که درون خود حس میکنید او هم حس میکند.شادی جمعی. اگر شرایط بد روحی هستید.درون خود هستید و شرایط اینگونه هست. باید مقاومت و صبر بالا رود به شادی رسیدن خود سخت هست. هر چند آسانی آن از معنای حقیقی آن دریافت شود. شادی آفرینی.اما حس های انسان گاهی شاد و غم هست.غم ماحصل شرایط ها هست. هست اما شاید زیستن شاد را باید بیاموزیم. زنجیره شاد شاد میکند. وقتی نیست. باید زنجیره آن فراهم شود.انسان غمگین شرایط غمگین شدن او را غمگین کرده. پس زنجیره انسانی کجاست تا آن را شاد کند.همه مشکلات از من راحت باشم بقیه بمن چه. من اینگونه بقیه بمن چه. در حالی که در زندگی پس از زندگی انسانها میبینند چقدر آشنا به هم هستند.چقدر نیاز به هم دارند. و چقدر هم را میشناسند.آری این رازی از خلقت هست. که در زندگی ماده هم میشود دریافت کرد.
زنجیره انسانی از یک محیط کوچک شروع میشود و به محیط بزرگتر روند پیدا میکند. و بسط و ربط و سبط آن یک جامعه میشود. بی تفاوتی بدترین چیزست.حتی از کوچکترین امور شروع میشود تا نجات جان انسانها.اگر بی تفاوتی ریشه کند. انسان تبدیل به آدم ماشینی میشود به بهره برداری نظام سرمایه داری کالا هست آدم میشود. جان انسان. جیب انسان میشود مایه دستاویز آنها.اما اگر انسان زنجیره انسانیت شد. جای مصرف ارزش خود را در خود و دیگری میابد و رشد میدهد. والا آدم مصرف گرای دیگر سود دیگری میشود. جان او مثال بازی میشود. جیب او ارزش او. و همه چیز مادی میشود. در این نگاه در زنجیره کالا قرار میگیریم. آن وقت در این زنجیره حتی برای نسل شما برنامه ریزی کالایی میکنند.اما شناخت خود پیشینه خود. دریافت ارزش های فرهنگی. معنوی. و حفظ آن هست که یک حرف و صد حرف برای عرضه در درستی بر جهان پیدا میکند. والا تمام آن ربایش و تاریخ فراموش. و کم کم آنچه که نمادهای ارزش و افتخار جهانیان هست تبدیل به فراموشی. تحریف. و از بین رود یا گرفته شود.اما این در مصرف گرایی صرف اتفاق می افتد جای همه چیز کالا میشود.نگاه مادی با چرخه مادی رشد میکند و تمام امورات را در بر میگیرد در این چرخه شما بی تفاوتی . یک زندگی جهانی جنگ. کشتار.و بدی را تجربه میکنید. هر انسان یک قدرت فکر در افزایش دادن آن دارد. و تاثیر جهانی میتواند داشته باشد.