حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

فانوس-42

آب لازمه هست زیرا آب مایه حیات هست. آب به گیاه  بالندگی و خورشید تابش درست قرار گرفتن گیاه و آب باعث رشد و جوانه و سبز شدن میدهد.آب تشنگی را بر طرف میکند. دانش مانند  رود و دریاست. شما در دانش افزودن در رودی حرکت میکنید به سمت دریا. ظرف فکری شما پر و پر تر میشود. معنویت هم مانند رود و دریاست. در این ظرفیت پر سازی درون شما به سمت روشنایی حرکت میکنید.در مراحل آن غرور تکبر بیجا میریزد. و جای آن  درستی پر میشود. غرور بد هست غرور کاذب سخت انسانی را زمین میندازد و بجای آن خاشع شدن و درخت پربار تر افتاده تر شدن هست.پس در مراحل ایمانی غرور برتر بینی جایش را به دست من دست تو یکی دست میگیرد و یکی غرق میکند آنکه در غرور غرق شود در غفلت زمین هست و آنی که در سرافرازی رضایت خدا کار کند خداوند دستش را میگیرد این کارنامه اعمال انسانی کاری هست که برای مخلوقات خدا انجام شده. و در آن معنویت. دانش.خدمت.مفید بودن. با فایدگی بر افزودن صفات خوب و نشر درستی و نشر حق و حقیقت و امر این عمر چه شد به حاصل در اینکه انسانی بیهوده آفریده نشده که بیهوده و بی حاصل بذر خاک شود زیرا روح انسانی هست که ماحصل برداشتش را خواهد دید.روح سبک و جسم با هر اندازه  سبک. جسم  سنگین و روح سبک هر دو با قدرت خداوند هست که در هم خود بارز ترین نمونه خلقت قدرت خداست.

فانوس-41

دهن بینی چیست دهن بینی یعنی فلانی آمد گفت راه راست کج هست. فلانی به دهن آن شخص راه راست را کج دید.فلانی آمد گفت این کوه میریزد فلانی گفت این کوه میریزد. فلانی گفت این دوچرخه نیست اتوبوس هست فلانی گفت اتوبوس هست.حالت اول راه راست با تقویت ایمان تشخیص داده میشود اما با دهان شخص اگر دهان بینی باشد کج بنظر میرسد.حالت دوم کوه استوار هست مگر به خواست خدا بریزد حال معنا زمان. شخص سریع پس میریزد. حالت سوم.دوچرخه دوچرخه هست اما شخص دهن بین اگر آنقدر تزلزل ایمان و فکر داشته باشد دوچرخه را هم به دهان بینی اتوبوس خواهد پنداشت. حال مثال دوچرخه مانند حقیقت بینی هست حقیقتی آشکار هست اما با ضعف فکری و ایمانی در امورات معنوی شخص اتوبوس را هم به یک گفتن دوچرخه میبیند. خورشید را هم همینگونه. ماه هم همینگونه. دنیای تصویری دگر برای ذهن او ساخته میشود که این ساختن با امورات حرکتی آن شخص در اتصال به کجا شکل میگیرد. پس سعی کنید آنقدر قوی در ایمان و کار خود باشید که تمیز دادن را بدانید نه به تنها علم و خوانش و تفکر بلکه بر پایه اصل آن اتصال خدا. در این گام اگر تازه کار هستید در اموری باید صبور باشید و تمیز دادن را بلد بشوید اما این یعنی راه راست راست هست. حقیقت محض حقیقت بینایی فکری تفکری هست. و چرخ ایمان بزرگتر میشود اما در چرخه بزرگتر آن یعنی خدا. پس ایمان در اتصال قوی از چرخ به چرخ بزرگتری وصل میشود اما حقیقت همیشه حقیقت هست امروز نشود فردا نوعی دگر چون در چرخه بزرگتری حرکت میکند که امورات با هم بالاخره روشن میکند و چرخه تاریکی  هیچگاه از فرار از حقیقت هیچ کجا نمیتواند پنهان شود مگر آنکه چرخه تاریکی  پاسخ ذهن های بشریت را دهد. پس فقط کافیست حقیقت طلب باشید و دانایی خود را افزان به درستی کنید.

فانوس-40

پس در چرخه تاریکی فلان امر را انکار فلان انکار فلان انکار همه چیز انکار میشود.چرخه تاریکی احساس پیروزی زمینی میکند.

که ناگهان چرخه روشنایی حرکت بزرگتری میکند.حرکت بزرگتر نوعی امر قاطعیت بر امور میشود.

چرخه تاریکی تا اینجا مطمئن میشود که مسئله تمام شده که یدفه چرخه بزرگتر یعنی خدا امر را قویتر و کم کم از یک بعدی به شخصیت های متفاوت در چرخه از هر سمتی که قابل بیان تر و واضح و دگر بدون رد انکار باشد وارد عمل میشود.بعد چرخه تاریکی که سر وصل آن برای چرخه روشنایی شناخته شده هست. وارد فاز زمینی میشود. فاز آسمانی زمینی در چرخه روشنایی حرکت بزرگتر میشود.این برای آنست که خداوند شکست ناپذیر هست.چرخه تاریکی خدایان زمین قدرت مادی  آدمی در بر آن چرخه هستند. خدایان زمین کم نبودند. فرعون نمونه بارز آن بوده. که هم خود را جای خدا میدانسته و هم قدرت زمینی فراوان مال بسیار زیاد و قلدر بوده.فرعون و موسی و هارون یک امر بسیار تاریخی جالب از شکست تاریکی هست. موسی در حدود پیری نه اینکه نداند قرار هست کاری کند نه آن کار بزرگ را انجام دهد.در ورطه آن بسیار آزمایش الهی بر قوم وارد میشود. از گوساله پرستی تا غیبت موسی و اتفاقات آن. موسی به قوم خود فرمان خدا را یعنی یهوه را مبنی بر اینکه شما باید از این دریا عبور کنید تا آنها فرعون و لشکرش که دارند میایند در این راه بیایند و بروید میروند با حالا شک و یقین امورات و یدفه دریا بسته میشود و فرعون لشکرش نابود و هلاک میشود.اینجا فرعون پیروزی را یافته بود اما در این لحظه تمام افکارش بر پیروزی قلدری خدا دانستن قدرت خود فهمید مثال یک قدرت ضعیف ضعیف در برابر خداست.خب این نتیجه تاریخی میگوید فرعون دیگر ید قلدران بود لشکری که فرعون داشت لشکری بسیار مجهز و قوای مالی بسیار زیاد و قدرت زمینی داشت که همه فکر میکردند فرعون را هیچ کسی نمیتواند شکست دهد.اما خداوند به وسیله موسی نبی فرعون را شکست داد. اما دست یاری خدا بود که فرعون شکست خورد در زمانبندی خود .حالا دگر فرعون که در زمان خود آن وسعت و امکانات و تجهیزات قوای نیرویی زیادو. همه چیز داشت.شکست خورد.این یعنی در تاریخ خواندن و فهمیدن که  افراد بسیار قویتر شکست خوردند.افرادی که تاریکی بودند. در هرزمان آن بخوانید نوعی. اما قبل آن انسانها نا امید شدند مایوس شدند گوساله پرست شدند. و فکر کردند عدالت خدا نمی آید. اما یکباره دریا شکافت. این وسط آن اشخاص تاریکی شکست خوردند فرعون هم نتوانست برای آنها کاری کند. و البته افراد تاریکی بسیار سنگ اندازی کردند و در همان ورطه نابود شدند حالا آن بعد موت ماده توقع باشد اینها در برزخ روحی خوب باشند اصلان در عدالت الهی اینگونه نیست بلکه باید بچشند آنچه کردند این عین کلام های مختلف در کتب هست . حتی در باور مسیحیان اینکه باور گفته میشود باید در هر دینی باور پیروان گفته شود تا سر مباحث دگر آن گفتمان فهمیدن ها شود. عیسی میگوید بروید برای فرزندان خود گریه کنید. دهه 70  و نابودی آن می آید. این با اصل بخشیدن او  در آنها منافات ندارد در صلیب. اما  آینده خود رفتاری آنها و کاری که میکنند چرخه نظم حیات هست.و البته در زمان داوود هم همینگونه داوود بسیار زحمت میبیند تا پادشاه میشود.اما آنهایی که او را خوار شمردند پادشاهی او را هم دیدند آنهایی که او را در آن جایگاه نمیدیدند و نبی بودن او را نمیدانستند یا انکار میکردند. اما هر کدام به نحوی هست.حالا مکاشفه را خواندن . حالا معنی آنچه برای آینده و گذشته هاست. کتب را خواندن.همه یک امر میگوید خلاف امر خدا حرکت کردن مثال همان دریا و شکست به هر حالتی که خدا میداند هست.

فانوس-39

در دنیای مصرف گرایی .در دنیای سرمایه داری صد در صد که معنای دنیای اشخاص و آنچه همره خود میکنند. باورهای معنوی مثال سد هست. اما چرا سد پنداشته میشود . علت آنست که در  باور زندگی دگر. قیامت. داوری. انسانها با باور واقعی انسانیت آشنا میشوند. واقعیت واقعی انسانیت رضایت خداست.وقتی انسان خوب باشیم اما خدا را قبول نداشته باشیم. چون اصل خلقت خدا را قبول نداریم و خلقت را امری علمی کامل بدانیم.مشکلات پدید می آید انسان خود نمیداند این اصل مشکل چگونه هست چون به خدا اعتقاد ندارد.خداوند خالق هست. خالق تمام مکانیزم تمام اداره جهان و بشریت و غیر آن را هدایت میکند. وقتی شما موتور ماشینتان خراب باشد هی به وسایل و امورات دگر آن برسید موتور خراب هست. و موتور خراب را درست کردن اولویت هست تا بعد وسایل آن کارایی پیدا کند.وقتی شما اصل آن خالق خدا را قبول نداشته باشید هر چقد شیک و خوب رفتار هم کنید موتور فکری شما یارای حرکت صحیح نمیگیرد زیرا کل کائنات خلاف جهت شما شنا میکنند.اما وقتی شما موافق رضایت خدا حرکت کنید کل کائنات همراه شما میشوند اما درست عمل کردن شما مهم هست گاهی انسان فکر میکند درست عمل میکند و بر عکس میشود فکر میکند من که درست حرکت کردم چرا همه امورات بر خلاف آن حرکت میکنند.حالا اگر درست عمل کردید تاریکی وارد عمل میشود این قوه بد چون در قوه تاریکی میشود هر چقدم قوی عمل کنند باز شکست میخورند چون خالق خدا در برابر آن قوه سد میکند وقتی خدا وارد عمل شود حتی برگ درختان هم بر خلاف شما کار میکنند اما وقتی خدا در شما درستی دید قوت شما را در حتی ریزترین و کارایی هر چیزی به نفع حرکت شما میشود.پس  در جهت درستی حرکت کردن هدف درست را نمودار شما میکند.

فانوس-38

شخص نجوینده,شخص نکوبنده,شخص نجستن یاب خوابنده.اما شخص جوینده.کوبنده.جستن کننده.نخوابنده ذهنی.با اولین و دومین دهمین شاخک های فکریش  به جوشش می آید و دنبال میرود تا بیابد.و در این یافتن هست که افزان و به حقیقت میرسد.اما حقیقت هست که نجات انسانی در آن هست. غیر آن خواب فکری هست. و خواب فکری کسی را بی نیاز نمیکند.اما روشنایی فکری باعث کمال و حقیقت طلبی و رسیدن و مرحم هست.در این امر  اگر غفلت شد در آن غفلت هست که حقیقت از دست او میرود و این خسران هست.نقصان را بر طرف کردن. مرحم شدن.و وسعت تفکر.بهترین امر حقیقت هست. حال یک پرتقال نمیتواند نارنگی باشد. یعنی نارنگی نارنگیست و پرتقال پرتقالست.این حقیقت هست. اما نارنگی پرتقال هست و پرتقال نارنگی  آنچه ذهن برای خود به خیال بسازد هست فایده ندارد چون حقیقت همانست که هر چیزی اصل خود هست نه اصل آن بزور اصل دیگر شدن.اما در اتحاد نارنگی و پرتقال میشود به مزرعه ای رسید که هر میوه ای خوش و نیکو باشد و در این نیکویی مفید.چرا مثل پرتقال نارنگی زده شد برای اینست که میوه در برداشت خود همان هست که برداشت میشود . اما میوه ای برداشت درست میدهد که درست برداشت شود. برداشت غلط حتی  گل را در نگاه فقط خار میبیند. درخت را بیهوده. خورشید را بی فایده.نگاه درست و دقیق حتی خار را زیبا. علف هرز را زیبا و بیهوده را با مصرف میبیند.اما مصرف آن در هرز بودن آن نیست.بلکه در آنست که همانست.علف هرز نمیتواند گل آفتابگردان باشد اما علف هرز هم زیباست. این نگاه ما به پیرامون خود هست. و الا زیباترین آن زشت و زشت ترین آن هم بیهوده هست.اصلان تفکر مثبت خلقت را بیهوده نمیداند.و تفکر منفی حتی حقیقت را بی فایده میداند.پس در حقیقت درست راه یافتن درست و در راه یافتن درست رسیدن درست هست.