درد کشیده میداند حجم درد را
غم کشیده میداند حجم غم را
فقر کشیده میداند حجم فقر را
ماتم کشیده میداند حجم ماتم را
و این روزها فصلی سرد هست
فصلی از سرمای حیرت زدگی
کنگ و در خود ماتم و حیرت زدگی
انگار یک خواب کابوس زده میبینم
خواب درون خود شکستن حجم غم را
اینجا مداری هست به وسعت در خود
حسام الدین شفیعیان
قدم بزن انسان درون سیم های خاردار زندگی
پشت آجرهای تمام تاریخ زندگی
پشت تمام حصارهای شکوفه های زندگی
درون قاب عکس خود درون زندگی
تمام فصل های نرسیده به رسیدن به زندگی
در کدام تاریخ گمشدی
بین کدام اعداد گمشده بود
بین کدام تقویم بین کدام روزشمار
تاریخ ها همیشه قسمت پاک شدگی داشتند
قسمتی که تاریخ پاک شد کدام روز تقویم بود آیا
تمام حروف زنجیره ی تقویم بود آیا
تاریخ پاک شده کجای زندگی بود انگار
میان تمام هیاهوی زمین باران بود
زمین پر از رنگین کمان بالا بود
بادبادکی در آسمان پیدا بود
تمام نخ های بادبادک تنها دور سیم خاردار بود
مثال برگی چو پائیزم
غم انگیزم چو دریایی چه شور انگیز منم موجو تویی صخره
منم پاییز تویی سر سبزی دشتی دلنگیز منم خورشید تویی ماهم
منم نامه بر دلها تویی نامه نویس عشقها
چو عشقی دریایی چو بارانی تو انگیزش رویایی
منم فصل خزان زندگی تویی چون گل گلستانی تویی چون گل به بارانی
تویی نورو تویی عشقو تویی شورو منم غم انگیز ترین پاییز
بباران باران عشقی شو به این بیابان غم ان در انگیزش من حاصل رویش شو چو فصل بهارانی
حسام الدین شفیعیان