3 و با یکدیگر میگفتند، کیست که سنگ را برای ما از سر قبر بغلطاند؟
8 پس بزودی بیرون شده از قبر گریختند زیرا لرزه و حیرت ایشان را فرو گرفته بود و به کسی هیچ نگفتند زیرا میترسیدند.
6 و در هر عید یک زندانی، هر که را میخواستند، بجهت ایشان آزاد میکرد.
10 زیرا یافته بود که رؤسای کهنه او را از راه حسد تسلیم کرده بودند.
16 آنگاه سپاهیان او را به سرایی که دارالولایه است برده، تمام فوج را فراهم آوردند
21 و راهگذری را شمعون نام، از اهل قیروان که از بلوکات میآمد، و پدر اِسکندَر و رُفَس بود، مجبور ساختند که صلیب او را بردارد.
28 پس تمام گشت آن نوشتهای که میگوید، از خطاکاران محسوب گشت.
17 شامگاهان با آن دوازده آمد.
32 و چون به موضعی که جتسیمانی نام داشت رسیدند، به شاگردان خود گفت، در اینجا بنشینید تا دعا کنم.
49 هر روز در نزد شما در هیکل تعلیم میدادم و مرا نگرفتید. لیکن لازم است که کتب تمام گردد.
12 آنگاه برادر، برادر را و پدر، فرزند را به هلاکت خواهند سپرد و فرزندان بر والدین خود برخاسته، ایشان را به قتل خواهند رسانید.
21 پس هرگاه کسی به شما گوید، اینک، مسیح در اینجاست، یا اینک، در آنجا، باور مکنید.
39 و کرسیهای اوّل در کنایس و جایهای صدر در ضیافتها را دوست میدارند.
38 آنگاه یوحنّا ملتفت شده، بدو گفت، ای استاد، شخصی را دیدیم که به نام تو دیوها بیرون میکرد و متابعت ما نمینمود؛ و چون متابعت ما نمیکرد، او را ممانعت نمودیم.
28 آن زن در جواب وی گفت، بلی خداوندا، زیرا سگان نیز پس خردههای فرزندان را از زیر سفره میخورند.
25 و آن کس را که بهسبب شورش و قتل در زندان حبس بود که خواستند، رها کرد و عیسی را به خواهش ایشان سپرد.
17 زیرا او را لازم بود که هر عیدی کسی را برای ایشان آزاد کند.
32 و دو نفر دیگر را که خطاکار بودند نیز آوردند تا ایشان را با او بکشند.
40 امّا آن دیگری جواب داده، او را نهیب کرد و گفت، مگر تو از خدا نمیترسی؟ چونکه تو نیز زیر همین حکمی.
50 و یکی از ایشان، غلام رئیس کهنه را زده، گوش راست او را از تن جدا کرد.
22 زیرا که همان است ایام انتقام، تا آنچه مکتوب است تمام شود.
15 و در هر عیدی، رسم والی این بود که یک زندانی، هر که را میخواستند، برای جماعت آزاد میکرد.
20 امّا رؤسای کهنه و مشایخ، قوم را بر این ترغیب نمودند که بَراَبَّا را بخواهند و عیسی را هلاک سازند.
44 و همچنین آن دو دزد نیز که با وی مصلوب بودند، او را دشنام میدادند.
6 بنابراین بعد از آن دو نیستند، بلکه یک تن هستند. پس آنچه را خدا پیوست انسان جدا نسازد.
12 و قبل از این همه، بر شما دستاندازی خواهند کرد و جفا نموده، شما را به کنایس و زندانها خواهند سپرد و در حضور سلاطین و حکّام بجهت نام من خواهند برد.
7 و براَبّا نامی با شُرکای فتنه او که در فتنه خونریزی کرده بودند، در حبس بود.
16 و در آن وقت، زندانی مشهور، بَراَبَّا نام داشت.
21 پس والی بدیشان متوجّه شده، گفت، کدام یک از این دو نفر را میخواهید بجهت شما رها کنم؟ گفتند، برابّا را.
17 پس چون مردم جمع شدند، پیلاطُس ایشان را گفت، که را میخواهید برای شما آزاد کنم؟ براَبّا یا عیسی مشهور به مسیح را؟
16 و در آن وقت، زندانی مشهور، بَراَبَّا نام داشت.
5 زآنرو که بسا به نام من آمده خواهند گفت که، من مسیح هستم و بسیاری را گمراه خواهند کرد.
10 و در آن زمان، بسیاری لغزش خورده، یکدیگر را تسلیم کنند و از یکدیگر نفرت گیرند.
7 وای بر این جهان بهسبب لغزشها؛ زیرا که لابّد است از وقوع لغزشها، لیکن وای بر کسی که سبب لغزش باشد.
43 و وقتی که روح پلید از آدمی بیرون آید، در طلب راحت به جایهای بیآب گردش میکند و نمییابد.
15 امّا از انبیای کَذَبِه احتراز کنید، که به لباس میشها نزد شما میآیند ولی در باطن، گرگان درنده میباشند.
6 زیرا که بسیاری به نام من آمده، خواهند گفت که، من هستم و بسیاری را گمراه خواهند نمود.
8 آن وحش که دیدی، بود و نیست و از هاویه خواهد برآمد و به هلاکت خواهد رفت؛ و ساکنان زمین، جز آنانی که نامهای ایشان از بنای عالم در دفتر حیات مرقوم است، در حیرت خواهند افتاد از دیدن آن وحش که بود و نیست و ظاهر خواهد شد.
12 و آن ده شاخ که دیدی، ده پادشاه هستند که هنوز سلطنت نیافتهاند بلکه یک ساعت با وحش چون پادشاهان قدرت مییابند.
13 و دیدم که از دهان اژدها و از دهان وحش و از دهان نبی کاذب، سه روحِ خبیث چون وَزَغها بیرون میآیند.
/اگر مثل وبلاگی میبینید که تایید هست من به این اسونی تایید نمیزنم من سخت کسی رو تایید میکنم.دلیل دریافت آیات.حالا گفتم خود من مربوطه به حیات درون بوده/اگه کسی رو تایید کنم ببینید چقد دیگه اون اطمینان هست/در این وبلاگ/شاید کسی گوید خب فلان شخص همونه/گزینه ها/کنار هم/تایید سخت/ضمن شباهت شخص با یک نقاشی/آیات هم معنای خود را دارد/و البته تایید سخت/چون بعضی مسائل پیچیده/و آیات داره یک امری رو میگه/که سر جمع میشه فهمید مسائلی و در جاهایی حتی خود شخص رو شناخت/و البته این موضوع جالبه/منتها سخت و تخصصی/