حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

حسام الدین شفیعیان

وبلاگ رسمی و شخصی حسام الدین شفیعیان

قلی و مسابقه

قلی که فهمیده بود تو روستاشون مسابقه گذاشتند.رفت ثبت نام کرد.همه با بنر  قلی تو دیگه کی هستی برنده ی بی شک توی این مسابقه تو هستی.با عکس قلی و  کد خدا و عکس قلی و مشتی و چند عکس دیگه تقریبا بنر دو متری با تمام عکسهای یادگاری زده بودند و سط میدان روستا.قلی زد وسط جمع گفت جمعش کنید.گفتند چرا گفت بنر  من باید اینجوری باشه آگهی ترحیمه.کد خدا فوت کرده. مشتی  فوت کرده. رفقا همه فوت کردند. فقط اون وسطی زنده هست اونم تو حالت بین فوت و حیاته.گفتند مهم نفس کاره. گفت هر نفسی چشنده مرگ هست.گفتند مهم اصالت تو هست. گفت مهم بجا بودنت هست کجا بودنت نیست. فهمیدن قلی تحت تاثیر ه گفتند قلی تو ستاره دار شدی.گفت من رو میخواد بندازید تو قلک.گفتند نه اونقدر ولی حرفات خیلی کلاس داره. گفت اتفاقا کلاس مهم نیست مهم نیست کلاس چندی مهم اینه کلاس قبلی مردود شدی یا نه.که فهمیدند قلی رفته دانشگاه تحقیق کردند دیدند بله از نهضت فارغ التحصیل شده.گفتند قلی تو از وقتی نهضت رو تموم کردی نهضت تازه ای گذاشتی. گفت بله من اصلان خیلی فرق کردم نگاه کنید من یدفه آرم میتیکمان در آورد همه شوکه شدند نشستند احترام گذاشتند.گفت من خود میتیکمانم.گفتند وای وای تو قبل اینکه بیای نفهمیدیم کی بودی حالا فهمیدیم تو میتیکمانی.گفتند میتیکمان چه آوردی برای ما.گفت. تو ای قلی زاده و تو ای قلی  نزاده شما دو نفر به خاطر دستکاری در بنر مسابقه و  اسم منو تغییر به قوقولی دادن و تو ای دستیار اون تو بنر دستکاری کردی و ته پسوند اسم منو به قوقولی گوگولی دو کار زشت کردید. دو نمره ازتون کم میشه.حالا اما شما اهالی قلی آباد.میخواهید من در این مسابقه ی سخیف و نحیف که نمیخوام اسمشو بیارم.منحوس ملوس میکی موس.کاکل زری و ناسوس  و جیرفنت شرکت کنم. گفتند پس ما رقیب از کجا بیاریم گفت از تو لپ لپ.

خلاصه سمت عصر بود نماینده ی کل اصناف قلی آباد و مدیر کل صنایع نداشته ی قلی آباد و مدیر منابع طبیعی چند درخت و دو درخت کنده شده اومدند.و برای مساعدت با طرح قلی بیا تو مسابقه با قلی در این مرحله گفتمان کردند که نتیجه شد قلی با این مشارکت عظیم در مسابقه با بازوبنده نوشته شده قلی اهل مباحثه و گفتمان هست شرکت کرد.و در این مسابقه با زدن تو گوش رییس منابع طبیعی روستا به دور نهایی رسید. و با لگد به مدیر کل صنایع اخراج شد چون هر چی نداشته هست با ارزشتره.

و در نتیجه بعد این مسابقه قلی  با کاندید شدن به عنوان مدیر صنایع نداشته انتخاب شد.و اختیارات مدیر این بود که نداشته هارو جمع کنه و تبدیل به داشته ها کنه. قلی تو این راه پیر شد و الان نزدیک 50 ساله دنبال صنایع میگرده.و تونسته یک پلویر بافت پشمکی و یک کیف گل گلی به صنایع اضافه کنه. و حاصل تمام تلاش قلی این بوده که اهالی محل با این صنایع توانستند به سازمان ملل ثابت کنند که اسم روستای مارو سر در ملل بزنن که بنی آدم اگر  آدم شوند چون قلی در راه روستا شود آباد گردد هر چه روستا. که به واسطه وزن شعر سازمان ملل ریخت.

و الان نشریه تایمز و هیشوگل مونده تو گل که چجوری این شعر اینقدر معنی داره.که ملل نتونسته درک کنه. و قراره بره مریخ برسی شه و برنده جایزه ی اسکار میخ طلایی و هر چی از بیخ طلایی بشه.

خلاصه قصه نکته خیلی معنایی و بار زیاد حجم مفهومی داره. و نتیجه اخلاقی قصه اینه که درسته صنایع نیست در جایی اما ترکیب هر چی نیست میشه هست. خلاصه نتیجه اخلاقی رو با معیار سنجش شرکت کنندگان سنجیدند فهمیدند که نود درصد شرکت کنندگان در این نظر سنجی حدود نود و دو درصد خود قلی بودند.که رای دادند به این انتخاب قلی.و نتیجه غیر اخلاقی اون اینه که عاقبت سنجش همون عاقبت رنجش هست.

تازه هر چی که مال توست واسه ماست واسه ماست هست یک کاسه ماست. و نتایج زیاده منتها نتیجه اصل این امر اینه که درسته صنایع ندارم اما نظر سنجی که دارم. وسط میدان بنر ندارم اما آگهی ترحیم که دارم. و اصلان چرا باغچه ما بیل نداشت.و خیلی عمیقتر اون مسئله اصلی فراموش نشه هر کی به گل دست بزنه شاپره چجوری نیشش بزنه.بالا اومدیم پایین بود پایین اومدیم کجا بود قصه ی ما تموم شد بالا اومدیم دوغ بود پایین اومدیم ماست بود بالا اومدیم بوق بود پایین اومدیم دوغ بود خلاصه هر چی بود همین بود.

طنزنویس-حسام الدین شفیعیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد