کاهو که با کلم ازدواج کرده بود و بچشون شده بود هویج رفتن پیش پزشک گفتن بچه ما چرا کلم نشد یا یه کاهوی رشید.پزشک که هندوانه بود.نگاهی کرد به هر دوشون گفت ازدواج فامیلی همینه دیگه.میخواستین بچتون براد کاهو بشه. یا نمیدونم کلم پیت .گفت ولی نسخه دارم براتون.گفتن چی؟ گفت از در که رفتید بیرون برید پرورشگاه و یه بچه کاهو یا یه بچه کلم بردارید تا در کنار هویج بزارید و مشکلتون حل بشه.رفتن پرورشگاه یک کلم یه کاهو برداشتن رفتن خانه.که قنداقو که باز کردند دیدند ای دل غافل اشتباهی به اونا خربزه دادن. اونم خربزه کال.با یه موبایل کاهویی زنگ زدند پرورشگاه کاهویانو کلمان گفتن به ما خربزه غالب میکنید ما کلم و کاهو خواستیم نه خربزه.مسئول پرورشگاه گفت خربزه داده شده کلم اهدایی پس گرفته نمیشه.گفتن خربزه مزنش الان چنده. گفت بستگی داره اول فصل باشه یا آخر فصل.گفت ما خربزه شما رو میریم میفروشیم.گفت برید اگه کسی خریدش.گفتن ببین.رفتن بازار مسگرها گفتن بچه خربزه داریم. با قابلیت آپشن های مختلف.گفتن چی داره.گفت وقتی غم دارید نگاهش کنید یاد غمهای بیشتر میفتید.شاد هم باشید نگاهش کنید یاد پول از دست رفته خود میفتید. یکی که حامی کودکان خربزه ای بود اومد وسط ایثارانه ها.گفت من این بچه رو از شما میخرم بزرگش میکنم. خربزه که برقو کشف کرد بعد میفهمید. گفتن دانشمند برق که قدیمی شده. گفت سفینه زمینی میسازه.گفتن این که ما میبینیم بز هم نمیسازه.رفتنو سالها گذشت. خربزه بزرگ شد.کروات زده بود اومد در خونه کلم و کاهو که کاهو خسته و کلم داغون بود.در زد گفت منم همونی که به قیمت خربزه هم نفروختید.گفتن وای مادر فدات چه خربزه ای شدی .چه کرواتی داری. چه پاهایی در اوردی. گفت بله رفتم باشگاه پرورش خربزه زرد شدم.گفتن وای سبیلاشو مثل هرکول پوآروی ریش بزی هم داره.خری شده واسه خودش.گفتن ما به خواست خودمون تو رو به قیمت پایین نفروختیم بیشتر نمیخریدن.آروم شد چون فکر کرد.کتشو زد کنار یدفه آرم در اورد کاهو کلم افتادند زمین. گفتن خربزه میتیکمانی.گفت کاهوی پیر کلم داغون شما با همدستی هویج منو فروختید. الان که خری شدم اومدم انتقام تمام سالهای کودکی خود را با شما یکسره کنم.کلم داغون کاهو پیر گفتن.مدرکت چیه. گفت تا خر زوزه خواندم.گفتن اه اکابر خریت رو گرفته.گفت ما جبران سالهای دور از خانه را برای تو جبران مینماییم.و برات یک خر دیگه پیدا میکنیم با هم ازدواج کنید بچتون مثل ما هویج نشه بشه یه خری واسه خودش.گفت هویج کجاست. گفت دوماهش که شد بار سفرو بست. گفت مرد گفتن نه.گفت پس چی؟!گفت فرار از خانه کرد الان کارتن خواب شده. هویج داغونی شده.گفت شما چه کردید. گفتن ما همون کاری رو کردیم که دختر کبریت فروش پدر و مادرش واسش نکردند.گفت هر دوی شما احترام بزارید این که مقابل شماست میتیکمانه گفتن تو تیرو کمانم نیستی چه برسه میتکمان. که سلاح در اورد خط کش خری بود.گفتن خربزه واسه ما خط کش میکشی.سوت زدند. دید چهارتا هویج ترکیبی اومدن بیرون.پیوند شبیه سالاد سزار شده بودند. گفت اینا چیه. گفتن نتیجه ازدواج فامیلی. گفت چندتا آوردین. گفتن بیست تاش هنوز تو خونه اند.گفت عجب کاهوهایی هستید شما.گفت درست صحبت کن من کلمم.که کلم اکسیر ی در آورد . گفت چه در دست داری مارکو گفت دیوانه اون شامپوی این نوشیدنی. گفت چه طعمی گفت آب هویج کلمی.بخور میشی جوز هندی.گفت پیش کش خودتون.من میرم ولی یادتون باشه کاری که شما کردید .بابا لنگ دراز نکرد. آنشرلی موهاش قرمز بود ولی روحیش عالی بود.پت و مت خرابکاری میکردند ولی همیشه با هم دوست بودند.هویج های نامرد.کلم های داغون.گفتن تقصیر خودته. میخواستی بری دانشگاه گفت رفتم. گفتند چی شد گفت ستاره دار شدم.گفتن چکار کردی .گفت به استادم گفتم سبیلات چقد زشته.اونم ستاره دارم کرد.گفتم چرا بالا چشمت ابرو داری اخراجم کردند گفتم چقد نازید گفتن مثل پیازی انداختنم بیرون. الانم رفتم خارج اونجا کشف کردند منو. گفتند تو درونت پر از شیرینی.منتها درکت نمیکنند. فرستادنم روانشناس بالینی خربزه ها.رفتم چند جلسه بعد فرستادنم کشف استعداد های کودکان خود را به ما بسپارید هفتصد جا فرستادنم. خارج خیلی خارجه.اونجا غم زده باشی میان میبرنت خارج.بعد میارنت داخل.خیلی سطح اونا بالایه. اونجا رفتید. گفتند آره. گفت کی. گفتند وقت گل نی.خلاصه شورای حکمیت خربزه ها رفتند مشکلشون بیشتر شد.گفتن ماهی دوتا دانه خربزه بدید به خربزه بخوره. اونا هم رفتند بازار مسگرها میگن پیدا میشه. دوتا خربزه اونجا بودند از خارجی هم بودند ها کروات زرشکی داشتند پیراهن مشکی داشتند قد بلندی داشتند چشای قشنگی داشتند فرق بلندی داشتند. خلاصه الان خانواده کاهو و کلم و خربزه با هم در خانه ای در جنوب خربزه ای زندگی میکنند.نتیجه اخلاقی این طنز اینه که هیچگاه خربزه ای که زرده رو دست کم نگیرید شاید اون رفت و خری شد تو خرها و خربزه ای شد تو خربزه ها.هیچگاه کاهویی را دور نریزید شاید کاهو تلخ باشه اما عصاره اون حل باشه. هیچگاه ته کلم رو نزنید شاید ته کلم بد باشه ولی بشه باهاش کاردستی درست کرد نتیجه های بیشتر دانشمندان در حال تحقیق هستند. پایین اومدیم هیچی نبود بالا رفتیم چی بود. قصه ما چی بود.