6. اما مصریان با ما بدرفتاری کرده، آزارمان دادند و ما را به بیگاری گرفتند.
27. خداوند شما را به دملهای مصر و غُدّهها و زخمهای چرکین و خارش که از آنها شفا نتوانید یافت، مبتلا خواهد کرد.
43. غریبی که در میان شما زندگی میکند بالاتر و بالاتر از شما صعود خواهد کرد، ولی شما پایینتر و پایینتر نزول خواهید کرد.
59. آنگاه خداوند بر شما و بر نسل شما بلایای عجیب خواهد فرستاد، بلایای شدید و طولانی، و بیماریهای سخت و مزمن.
62. از شما که چون ستارگان آسمان بیشمار بودید، جز شماری اندک باقی نخواهد ماند، زیرا که صدای یهوه خدای خود را نشنیدید.
65. در میان آن قومها روی آسایش نخواهید دید و برای کف پایتان جای استراحت نخواهید یافت، بلکه خداوند در آنجا به شما دل لرزان و چشمان کمسو و روح پژمرده خواهد داد.
4. اما تا به امروز خداوند به شما دلی دانا، چشمانی بینا و گوشهایی شنوا نداده است.
12. نه در آسمان است که بگویید: ”کیست که برای ما به آسمان صعود کند و آن را نزد ما بیاورد تا بشنویم و انجامش دهیم؟“
15. «ببینید امروز حیات و نیکویی، و مرگ و بدی را در برابر شما مینهم.
19. امروز آسمان و زمین را بر شما شاهد میگیرم که زندگی و مرگ، و برکت و لعنت را پیش رویتان نهادم. پس زندگی را برگزینید تا شما و نسلتان زنده بمانید؛
20. پس فرمود: ”روی خود را از ایشان خواهم پوشانید،تا ببینم سرانجامشان چه خواهد شد،زیرا که نسلی منحرفند،و فرزندانی که وفایی در ایشان نیست.
29. کاش حکیم بودند و این را میفهمیدند؛و تشخیص میدادند که سرانجامشان چه خواهد بود!
23. اما اگر لک در یک جا بماند و پخش نشود، صرفاً جای زخمِ دُمل است، و کاهن باید او را طاهر اعلام کند.
4. و نیز به او گفتند: «ما آمدهایم تا در این سرزمین غربت گزینیم، چونکه چراگاهی برای گلههای بندگانت نیست، زیرا خشکسالی شدید بر سرزمین کنعان حکمفرماست. پس اکنون تمنا داریم بگذاری بندگانت در ناحیۀ جوشِن سکونت گزینند.»
18. و یوسف به پدرش گفت: «ای پدر، چنین نه، زیرا نخستزاده این است. دست راستت را بر سر او بگذار.»
22. «یوسف تاکی است بارور،تاکی بارور در کنار چشمهکه شاخههایش از دیوار بالا میروند.
7. و چون تو را معدوم سازم، آسمانها را خواهم پوشانید،و ستارگانشان را تاریک خواهم ساخت؛خورشید را به ابری خواهم پوشانید،و ماه دیگر نور خود را نخواهد داد.
7. «پس، ای شبانان، کلام خداوند را بشنوید:
17. «و اما در مورد شما ای گلۀ من، خداوندگارْ یهوه چنین میگوید: اینک من میان گوسفند و گوسفند، و میان قوچها و بزهای نر داوری خواهم کرد.
21. لیکن من در اندیشۀ نام قدوس خود بودم که خاندان اسرائیل آن را در میان ملتهایی که به میان آنها رفته بودند، بیحرمت ساختند.
22. او چیزهای عمیق و پنهان را آشکار میسازد؛از آنچه در تاریکی نهفته است، آگاه است،و نور نزد وی مسکن دارد.
13. «در رؤیاهای سرم بر بسترم، چون مینگریستم، هان دیدبانی در برابرم بود، موجودی مقدس که از آسمان فرود میآمد.
22. پادشاها، آن درخت تویی! تو بزرگ و نیرومند شدهای. عظمتت چندان افزون شده که به آسمان رسیده و سلطنتت تا به کَرانهای زمین گسترده است.
5. ناگاه انگشتان دست انسانی پدیدار شد و در برابر چراغدان بر گچِ دیوارِ کاخِ پادشاه نوشتن آغاز کرد. و پادشاه دستی را که مینوشت میدید.
14. دربارۀ تو شنیدهام که روح خدایان در توست و روشنبینی و بصیرت و حکمتی برتر در تو یافت میشود.
9. «چون مینگریستم،تختها برقرار شد،و قدیمالایام جلوس فرمود.جامۀ او چون برف سپید بود،و موی سرش چون پشمِ پاک.عرش او شعلههای آتش بودو چرخهای آن آتش فروزان.
13. «چون در رؤیاهای شب مینگریستم،دیدم که به ناگاه کسی مانند پسر انسانبا ابرهای آسمان میآمد.او نزد قدیمالایام رسید،و او را به حضور وی آوردند.
16. به یکی از کسانی که آنجا ایستاده بودند، نزدیک شدم و حقیقت همۀ آن امور را از او جویا گشتم. پس او تعبیر آنها را برایم چنین شرح داد:
5. چون نظر کردم، به ناگاه در برابر خود مردی را دیدم که جامهای از کتان بر تن داشت و کمربندی از طلای ناب بر میان.
13. اما رئیس مملکت پارس بیست و یک روز در برابرم ایستادگی کرد تا اینکه میکائیل که یکی از رئیسان ارشد است به یاری من آمد، زیرا که آنجا نزد پادشاهان پارس مانده بودم.
20. «سپس به جای او کسی بر خواهد خاست که عاملی را جهت اخذ خَراج برای حشمت سلطنت گسیل خواهد داشت. اما پس از ایامی چند او نیز هلاک خواهد شد، ولی نه به غضب یا در نبرد.
22. لشکریان و حتی رئیس عهد بهتمامی از حضور او رُفته شده، در هم خواهند شکست.
34. و چون بیفتند، یاریِ اندکی بدیشان خواهد رسید. اما بسیاری به چربزبانی به آنان خواهند پیوست،
6. در برابر آنها ملتها در عذابند،و رنگ از رخسارها میرود.
9. بر شهر برمیجهند،و بر حصارها میدوند؛از خانهها بالا میروند،و از پنجرهها چون دزد به درون میآیند.
30. در آسمان و بر زمین عجایب به ظهور خواهم آورد،از خون و آتش و ستونهای دود.
5. زیرا شما نقره و طلای مرا گرفته و نفیسترین گنجینههای مرا به معابد خود بردهاید.