چراغی درون کلمات

قرمزی تو از من سرخی من از تو شعر میشد بر گفتن برخود

چه واژه گفتی چند خطی زدیو گلفشانی گفتی

غزل نشانی گفتی آتشفشانی گفتی بند بند شعر مرا عطر فشانی گفتی

سرایش گفتی  نیایش گفتی سال نو را نو چراغی گفتی

خاطراتی گفتی خاک را شعر زدیو چراغدانی پختی نور نان و نمکو قصه سرایی گفتی

از بر قصه پر از شعر درون خود شعرم چراغی گفتی

فصل فصل غزلو دو بیت تا پلکانی گفتی آسمانی گفتی نور فشانی گفتی

صورت شعر به صوت غزلی آهنگی درون قفسی بلبلانی گفتی صوت شعر را چه عالی گفتی

شاعر-حسام الدین شفیعیان

مثال تمام دوران ها

چه خسته ام مثال خستگی تمام دوران ها

چه تشنه ام مثال تشنگی تمام دوران ها

چه غریبم مثال غریبی تمام دوران ها

چه کارناوالی پر از سکوت و شب

چه نقطه ای نقطه ی پرگشودن

در دل زمین نیست نه در پشت دریا همه جا هست که باید باشد...

سوت میکشد سلول های انفرادی ام

سوت میکشد پنچره ی میله های اهنی ام

چه امتدادی هست این زمین فراتر از خاک

درون خاک تنها درون خاک تنهایی

تنها نیستم چون اتصال باشد درون اتصال غرق میشوم

غرق در نوری که عشق حقیقی هست

عشق حقیقی را نه در خشکی نه در زمین یافتم

من عاشق حقیقی آن هستم که هست که بوده و خواهد بود...

کشوری که سیم خاردار ندارد

کجا کشور تو هست و تو کجای کشوری

کشوری که خیال شد کدام کشور هست که باید باشد

کدام دیار کدام شهر کدام روزگار

چقدر کشور تو بدون سیم خاردار هست

بدون سوال و جواب بدون چرایی

کشور تو وسعت عشق هست جهان کجای آن کشور گنجد...

درون تنگ ماهی دریا کجاست...

درون تنگ ماهی افتادم

ماهی ها برون افتادند

و من درون تنگ ماهی هستم

درون تنگ ماهی پنچره هست نور هست طلوع هست

من بارها از درون خود افتادم

من بارها برون خود افتادم

و هنوز فلسفه ی روئیدن ماه و ماهی را نیافتم

ماه درون تنگ ماهی روئیدن دارد ماه ماهی ها چیست

درون تنگ ماهی طلوع و غروب چیست دریا کجاست...